طرح ۲۰ مادهای دونالد ترامپ، برای پایان دادن به جنگ ظالمانه رژیم صهیونیستی علیه ساکنان مظلوم غزه را میتوان در یک تحلیل اجمالی، طرحی جنجالی برای نمایش سیاسی خود ترامپ دانست که تا حدودی در نیل به این هدف هم موفق بوده است. اما این طرح فقط در سطح راهکنشی توانسته وقفهای در جنگ ایجاد کند ولی در سطح راهبردی با چشم اندازی بسیار مبهم و حتی چالشی مواجه است و هیچ تضمینی نه برای صلح که بماند، حتی برای یک آتش بس معتبر نمیتواند ارائه دهد. اصلیترین چالش این طرح هم تنظیم آن به نفع صهیونیستها و گنجاندن مفادی علیه حماس و تلاش برای پیگیری اهداف جنگی رژیم صهیونیستی به صورت آشکار میباشد.
خلع سلاح حماس را میتوان ذیل این چالش بزرگ طرح ترامپ دانست که با مخالفت حماس مواجه شده است، چرا که پذیرش خلع سلاح نه تنها به معنای نابودی حماس بلکه زمینهساز نابودی غزه و کشتار و آوارگی ساکنان آن است و تنها عاملی که مانع این فاجعه شده مقاومت متکی به سلاح حماس بوده است.
کشورهای غربی از جمله امریکا یک سیاست دائمی را در مذاکرات و توافقات سیاسی دنبال میکنند و آن هم شروع مذاکره و توافق بر روی مسائل فرعی و فراهم کردن زمینه برای مسائل اصلی با روند فرسایش و فشار در مذاکرات است.
در طرح ترامپ هم فعلاً قطع جنگ و تبادل اسرا با هدف درآوردن اسرای رژیم صهیونیستی از دست حماس به عنوان برگ برنده اصلی مقاومت در مرحله اول مورد توافق قرار گرفته ولی موضوعات مهم و اصلی مثل خروج اشغالگران از اراضی غزه، به بعد موکول شده و مخالفت حماس با خلع سلاح مسکوت مانده و به آینده سپرده شده است. در همین حال ترامپ از زبان تهدید برای خلع سلاح استفاده و انجام آن را قطعی برمیشمارد. حال آنکه عقب نشینی صهیونیستها و تضمین صلح را همچنان مسکوت گذاشته و هیچ اشارهای به ساز و کار عملی برای واداشتن صهیونیستها به انجام و رعایت مفاد مربوط به آن نمیکند.
در مقابل حماس هم بر حفظ سلاح تأکید داشته و بر زمین گذاشتن سلاح یا واگذاری آن را ناپذیرفتنی و ناممکن میداند و ارتش رژیم حتی با حمایت امریکا نیز از دستیابی به چنین هدفی ناتوان بوده و در صورت اصرار به پیگیری و انجام آن باید هزینه بسیار سنگینی و آن هم با نتایج نامعلوم پرداخت کند.
مهمترین عواملی که امر خلع سلاح حماس را سخت و بسیار پرهزینه کرده عبارتاند از:
۱- درک عمیق و راهبردی حماس به ارزش سلاح در برابر ماشین جنایت و نسل کشی رژیم صهیونیستی و پیوند بین موجودیت خود و حتی حیات غزه و مردم آن، به وجود سلاح مقاومت.
۲- حمایت هوشمندانه و سرسختانه ساکنان غزه از حماس و فهم نتیجه خلع سلاح و خالی شدن دست مقاومت از سلاح در برابر توحش صهیونیسم نژادپرست و جنایتکار.
۳- سابقه سیاه و وحشیانه صهیونیستهای جنایتکار در کشتار، آوارگی فلسطینیان مظلوم و بدون سلاح و سکوت همیشگی محافل جهانی در برابر جنایات و نسل کشی آنها و قرار داشتن سلاح در مرکز ایده ضرورت بازدارندگی حداقلی در برابر ماشین کشتار رژیم صهیونیستی.
۴- توانمندی، رشادت و ابتکار نیروی انسانی جهادی و استشهادی حماس برای حفاظت از سلاح خود و همچنین مهارت در اختفا، پراکندگی و مقاومت زیرزمینی با وجود اشغال اراضی توسط دشمن.
۵- وجود ظرفیتها و توانمندیهای بومی ساخت و تأمین سلاح و مهارت تهیه سلاح در شرایط بسیار سخت در بین فلسطینیان با سالها تجربه جنگ چریکی و نامتقارن علیه صهیونیستها.
۶- خستگی، فرسودگی و ناتوانی دستگاه امنیتی و ارتش رژیم صهیونیستی برای مواجهه با مجاهدان استشهادی مقاومت و تحمیل خلع سلاح بر آنان؛ بنابراین همانگونه که رژیم صهیونیستی با بیش از دو سال جنگ و جنایتهای بیشمار نتوانسته اهدافی، چون نابودی حماس و زیرساختهای مقاومت در باریکه غزه را تأمین کند، فشارها و تهدیدهای حامیان رژیم در قالب طرح توافق ترامپ نیز موجب خلع سلاح حماس نخواهد شد و حماس تجربه خلع سلاح لیبی را نیز علاوه بر تجارب انباشت شده در حافظه تاریخی خود دارد که به تنهایی میتواند، مانع پذیرش این خواست فریبکارانه و جلوگیری از زمینهسازی برای جنایت با دست باز برای دشمن صهیونیستی باشد.